تا که گفتی چشم هایت بعد از این مال من اند
خوب فهمیدم تمام شهر با من دشمن اند
چشم هایم را ببین از اشک لبریزند باز
این همه دردی که پشت گریه های یک زن اند
دوست دارم باز مثل کودکی پنهان کنم
کفش هایت را که می دانم به فکر رفتن اند
هیچ کس مثل من اینگونه وفادار تو نیست
پس نگو که دختران شهرتان مثل من اند
بعد از این با خود همه جا "واِن یَکادَت" را ببر
خوب می دانم تمام شهر چشمت می زنند
زینب اکبری
دیگر اشعار :
نویسنده : علیرضا بابایی